تفسیر نوار قلب (بخش پنجم)

دستورالعمل یادگیری این مقاله

مرحله ۱: پادکست را گوش کن!
با گوش دادن به این پادکست، کل محتوای مقاله را از دیدگاه پرستاری یاد می‌گیری و یک دید کلی و عمیق به دست میاری.

مرحله ۲: ویدیو آموزشی را نگاه کن!
این ویدیو یک تیر و دو نشانه. حتماً ببین، حتی اگه زبانت قوی نیست؛ چون مفاهیم رو به صورت تصویری بهت نشون می‌ده.

مرحله ۳: مقاله را به عنوان جزوه مطالعه کن!
در مرحله آخر، این منبع جامع به عنوان جزوه در دسترس تو قرار داره. فقط یادت باشه حق نشرش برای "تیمار" هست و اگه خواستی جایی منتشر کنی، حتماً اسم ما رو ذکر کن.

اگر دیدی پادکست بالا نیومد
صفحه رو رفرش کن .

ویدیو آموزشی آپارات

پروتکل یکپارچه تفسیر EKG بالینی

چکیده اجرایی

این گزارش، «بخش پنجم» از یک مجموعه آموزشی جامع با هدف «تسلط کامل» دانشجویان بر تفسیر الکتروکاردیوگرام (EKG) را ارائه می‌دهد. این ماژول بر اساس تحلیل و سنتز هفت ویدیوی آموزشی مرجع، دو هدف اصلی و متوالی را دنبال می‌کند: ۱) ارائه یک پروتکل سیستماتیک، یکپارچه و «بدون کم و کاستی» برای تفسیر عمومی EKG دوازده لیدی، که از سنتز رویکردهای مختلف ارائه‌شده در منابع به دست آمده است. ۲) استفاده از این پروتکل به عنوان پایه‌ای برای آموزش یک مبحث پیشرفته و تخصصی: مکان‌یابی مسیر فرعی (Accessory Pathway) در سندرم‌های پیش‌تحریکی (WPW) با استفاده از آنالیز وکتور دلتا، بر اساس منابع تخصصی. این ساختار، پیشرفت دانشجو از صلاحیت سیستماتیک به سمت تسلط تشخیصی را تضمین می‌کند و پایه‌ای برای مباحث پیچیده‌تر آتی فراهم می‌آورد.

بخش ۱: مبانی ضروری و پیش‌نیازهای تفسیر سیستماتیک (گام‌های پیش از تحلیل)

۱.۱. مقدمه: فراتر از شناسایی الگو

تفسیر EKG یک مهارت پزشکی-تشخیصی پیچیده است که بسیار فراتر از شناسایی صرف الگوهای بصری (Pattern Recognition) قرار می‌گیرد. هدف نهایی، که در این مجموعه آموزشی به عنوان «تسلط کامل» تعریف شده است، درک عمیق پاتوفیزیولوژی نهفته در پس تغییرات الکتریکی ثبت‌شده است. یک متخصص، نوار قلب را به عنوان یک ابزار تشخیصی پویا می‌بیند که در بستر بالینی بیمار معنا می‌یابد. بنابراین، قبل از ورود به الگوریتم‌های تحلیلی، باید از صحت و اعتبار داده‌های ورودی اطمینان حاصل کرد.

۱.۲. گام صفر: تضمین کیفیت و کالیبراسیون

قبل از هرگونه ارزیابی ریتم یا مورفولوژی، دو بررسی فنی اساسی و حیاتی وجود دارد که اغلب نادیده گرفته می‌شوند و می‌توانند منجر به خطاهای فاحش تشخیصی شوند.

۱.۲.۱. بررسی کیفیت سیگنال

اولین گام، ارزیابی خود سیگنال و خط پایه (Baseline) است. خط پایه باید صاف و بدون نویز (Noise) یا آرتیفکت (Artifact) باشد. آرتیفکت‌های حرکتی یا تداخل الکتریکی می‌توانند به اشتباه، آریتمی‌های مرگباری مانند فیبریلاسیون بطنی (VF) یا تاکی‌کاردی بطنی (VT) را تقلید کنند و منجر به مداخلات درمانی غیرضروری و خطرناک شوند.

۱.۲.۲. بررسی استانداردسازی (کالیبراسیون)

این گام که به طور مشخص در یکی از رویکردهای سیستماتیک مورد تاکید قرار گرفته است، برای جلوگیری از تفسیر نادرست فواصل و ولتاژها ضروری است. هر نوار قلب استاندارد باید دارای یک پالس کالیبراسیون باشد (معمولاً در ابتدای نوار ریتم).

  • کالیبراسیون سرعت (Speed): سرعت استاندارد کاغذ 25 mm/s است. در این سرعت، هر خانه کوچک (1 mm) معادل 40 میلی‌ثانیه و هر خانه بزرگ (5 mm) معادل 200 میلی‌ثانیه است.
    • اهمیت بالینی: اگر دستگاه به اشتباه روی 50 mm/s تنظیم شده باشد، نوار دو برابر کشیده‌تر به نظر می‌رسد. در این حالت، یک فاصله PR طبیعی 160 میلی‌ثانیه‌ای، به صورت 320 میلی‌ثانیه (۸ خانه کوچک) دیده می‌شود و به اشتباه به عنوان بلوک AV درجه یک یا دو تشخیص داده می‌شود.
  • کالیبراسیون ولتاژ (Voltage/Gain): گین استاندارد 10 mm/mV است. در این حالت، پالس کالیبراسیون باید دقیقاً 10 میلی‌متر (۱۰ خانه کوچک یا دو خانه بزرگ) ارتفاع داشته باشد.
    • اهمیت بالینی: اگر دستگاه روی 5 mm/mV (نیم-استاندارد) تنظیم شده باشد، تمام ولتاژهای QRS نصف مقدار واقعی خود ثبت می‌شوند. این امر باعث می‌شود معیارهای تشخیصی هیپرتروفی بطن چپ (LVH) به اشتباه منفی شوند (False Negative) و ممکن است یک هایپرتروفی شدید از دید پنهان بماند.

نادیده گرفتن «گام صفر» می‌تواند تمام تحلیل‌های بعدی مربوط به فواصل (Intervals) و مورفولوژی/هیپرتروفی را بی‌اعتبار سازد.

۱.۳. گام ضروری: زمینه بالینی و مقایسه

EKG هرگز نباید در خلاء تفسیر شود. اطلاعات دموگرافیک بیمار (سن، جنسیت) و علائم بالینی (مانند درد قفسه سینه، تپش قلب، سنکوپ) نقشی اساسی در تعیین اهمیت یافته‌ها دارند.

مهم‌تر از آن، یکی از رویکردهای ارائه‌شده به یک گام حیاتی اشاره می‌کند که مرز بین تفسیر مبتدی و تفسیر تخصصی را مشخص می‌کند: مقایسه با نوار قلب قبلی بیمار (در صورت وجود).

اهمیت بالینی: تغییرات قطعه ST (ST segment changes) در بیماری با درد قفسه سینه، اگر در مقایسه با نوار قبلی جدید (New-onset) باشند، قویاً نشان‌دهنده یک سندرم حاد کرونری (ACS) هستند. اما اگر این تغییرات مزمن و مشابه نوار ۶ ماه پیش باشند، ممکن است نمایانگر آنوریسم بطنی یا LBBB مزمن باشند. به طور مشابه، یک بلوک شاخه‌ای چپ (LBBB) جدید در زمینه درد قفسه سینه یک اورژانس پزشکی (معادل STEMI) تلقی می‌شود، در حالی که LBBB قدیمی یافته‌ای مزمن است.

بخش ۲: پروتکل یکپارچه ۱۰ گامی برای تسلط بر تفسیر EKG

بررسی منابع آموزشی متعدد نشان می‌دهد که اگرچه در جزئیات و ترتیب، تفاوت‌های اندکی وجود دارد، اما هسته اصلی یک رویکرد سیستماتیک، ثابت است. برای رسیدن به هدف «بدون کم و کاستی»، پروتکل زیر تمام این اجزا را در یک توالی منطقی و فیزیولوژیک یکپارچه می‌سازد.

۲.۱. گام اول: سرعت (Rate)

  • هدف: محاسبه سرعت ضربان قلب (Heart Rate).
  • روش (ریتم منظم): قانون ۳۰۰ (۳۰۰ تقسیم بر تعداد خانه‌های بزرگ بین دو R).
  • روش (ریتم نامنظم): تعداد QRS در نوار ۱۰ ثانیه‌ای ضربدر ۶.
  • اهمیت بالینی: تعریف برادی‌کاردی (<60) و تاکی‌کاردی (>100).

۲.۲. گام دوم: ریتم (Rhythm)

  • هدف: تعیین منشأ و نظم ضربان.
  • تحلیل نظم: منظم (Regular)، نامنظم (Irregular)؟ (Regularly irregular یا Irregularly irregular)؟
  • تعیین ریتم سینوسی:
    • آیا امواج P وجود دارند؟
    • آیا هر P قبل از QRS است؟
    • آیا هر QRS توسط P هدایت می‌شود؟
    • آیا مورفولوژی P طبیعی است (مثبت در II, III, aVF، منفی در aVR)؟
  • اهمیت بالینی: اگر سینوسی نباشد، به AF، AFl، ریتم‌های جانکشنال یا بطنی فکر کنید.

۲.۳. گام سوم: محور (Axis)

  • هدف: تعیین جهت کلی بردار QRS.
  • روش ساده (Quadrant): بررسی قطبیت در لیدهای I و $aV_F$.
    • I (+) و $aV_F$ (+): محور نرمال.
    • I (+) و $aV_F$ (-): انحراف محور به چپ (LAD).
    • I (-) و $aV_F$ (+): انحراف محور به راست (RAD).
    • I (-) و $aV_F$ (-): انحراف محور شدید.
  • اهمیت بالینی: LAD (LBBB, LAFB)، RAD (RVH, LPFB, آمبولی ریه).

۲.۴. گام چهارم: موج P (مورفولوژی دهلیزی)

  • هدف: ارزیابی اندازه دهلیزها (در لید II و $V_1$).
  • یافته‌های پاتولوژیک:
    • P Mitrale (بزرگی دهلیز چپ – LAE): موج P پهن (> 120ms) و دندانه‌دار در II؛ جزء منفی عمیق/پهن در $V_1$.
    • P Pulmonale (بزرگی دهلیز راست – RAE): موج P بلند (> 2.5mm) و نوک‌تیز در II.

۲.۵. گام پنجم: فاصله PR (هدایت AV)

  • هدف: ارزیابی عملکرد گره AV.
  • مقدار نرمال: 120 تا 200 میلی‌ثانیه (۳ تا ۵ خانه کوچک).
  • یافته‌های پاتولوژیک:
    • PR بلند (> 200 ms): بلوک AV درجه یک.
    • PR کوتاه (< 120 ms): ریتم جانکشنال یا سندرم پیش‌تحریکی (WPW).

۲.۶. گام ششم: فاصله QRS (دپلاریزاسیون بطنی)

  • هدف: اندازه‌گیری مدت زمان دپلاریزاسیون بطنی.
  • مقدار نرمال: < 120 میلی‌ثانیه (کمتر از ۳ خانه کوچک).
  • یافته‌های پاتولوژیک:
    • QRS پهن ($\ge$ 120 ms): علل اصلی: بلوک شاخه‌ای (LBBB/RBBB)، ریتم بطنی (VT)، WPW، هایپرکالمی.

۲.۷. گام هفتم: مورفولوژی QRS (ولتاژ و امواج)

  • هدف: ارزیابی هیپرتروفی و انفارکتوس قبلی.
  • ولتاژ (هیپرتروفی):
    • LVH: معیار Sokolow-Lyon ($S_{V1} + R_{V5/V6} \ge 35 mm$).
    • RVH: $R > S$ در $V_1$ + RAD.
  • امواج Q پاتولوژیک (Infarction): عمیق (> 25% R) و پهن (> 40ms)؛ نشان‌دهنده MI قبلی.

۲.۸. گام هشتم: قطعه ST (ایسکمی و انفارکتوس حاد)

  • هدف: ارزیابی فاز اولیه رپلاریزاسیون (حساس‌ترین نشانگر ایسکمی/آسیب حاد).
  • نقطه J: مرجع ارزیابی نسبت به خط پایه.
  • یافته‌های پاتولوژیک:
    • ST Elevation: آسیب حاد (STEMI). (باید در $\ge$ ۲ لید متوالی باشد).
    • ST Depression: ایسکمی حاد (NSTEMI) یا تغییرات متقابل.

۲.۹. گام نهم: موج T و موج U

  • هدف: ارزیابی فاز نهایی رپلاریزاسیون.
  • مورفولوژی T:
    • T معکوس (Inverted T): ایسکمی (اگر جدید و قرینه باشد).
    • T نوک‌تیز (Peaked T): هایپرکالمی.
  • موج U: برجسته شدن موج U یافته کلاسیک هیپوکالمی است.

۲.۱۰. گام دهم: فاصله QT (سیستول الکتریکی)

  • هدف: اندازه‌گیری کل زمان فعالیت الکتریکی بطنی.
  • تصحیح ($QT_c$): باید نسبت به ضربان قلب تصحیح شود (QTc).
  • مقادیر نرمال: QTc < 450ms (مردان)، < 470ms (زنان).
  • اهمیت بالینی:
    • QT بلند (Long QT): افزایش ریسک Torsades de Pointes (مادرزادی یا اکتسابی).
    • QT کوتاه (Short QT): نادر، اما آریتموژنیک.

۲.۱۱. جمع‌بندی بخش ۲: سنتز نهایی

در پایان این ۱۰ گام، مفسر باید تمام یافته‌های منفرد را در کنار هم قرار دهد تا به یک تشخیص نهایی و جامع برسد. تسلط (Mastery) زمانی حاصل می‌شود که دانشجو از یک «لیست یافته‌ها» (مانند: “برادی‌کاردی سینوسی، PR طولانی، QRS پهن، LAD”) به یک «تشخیص سنتز شده» (مانند: “بلوک درجه یک AV و LBBB در زمینه برادی‌کاردی سینوسی”) برسد.

جدول ۱: پروتکل یکپارچه تفسیر EKG (چک‌لیست تسلط)
گام پارامتر مورد ارزیابی مقادیر نرمال یافته‌های پاتولوژیک کلیدی (Red Flags)
۰کالیبراسیون و کیفیت25 mm/s, 10 mm/mVآرتیفکت، کالیبراسیون نادرست
۱سرعت (Rate)60-100 bpmبرادی‌کاردی (<60)، تاکی‌کاردی (>100)
۲ریتم (Rhythm)سینوسی، منظمغیر سینوسی (AF, VT,…)، نامنظم
۳محور (Axis)0 تا 90+ درجهانحراف به چپ (LAD)، انحراف به راست (RAD)
۴موج P< 120ms عرض، < 2.5mm ارتفاعP Mitrale (بزرگی دهلیز چپ)، P Pulmonale (بزرگی دهلیز راست)
۵فاصله PR120-200 msPR بلند (بلوک AV)، PR کوتاه (WPW)
۶فاصله QRS< 120 msQRS پهن (بلوک شاخه‌ای، VT، WPW)
۷مورفولوژی QRSامواج Q پاتولوژیک (MI قبلی)، ولتاژ بالا (LVH, RVH)
۸قطعه STایزوالکتریکST Elevation (STEMI)، ST Depression (ایسکمی)
۹موج T و Uهم‌جهت با QRST معکوس (ایسکمی)، T نوک‌تیز (هایپرکالمی)، موج U (هیپوکالمی)
۱۰فاصله QTتصحیح شده ($QT_c$) < 450-470 msQTc بلند (ریسک Torsades)، QTc کوتاه

بخش ۳: کاربرد پیشرفته پروتکل: آنالیز و مکان‌یابی سندرم‌های پیش‌تحریکی (WPW)

۳.۱. مقدمه: اتصال پروتکل به پاتولوژی پیشرفته

این بخش به طور خاص بر محتوای تخصصی ارائه‌شده در منابع مرجع و همچنین منبع کلیدی پیونددهنده تمرکز دارد.

هنگامی که در اجرای پروتکل بخش ۲، به یافته‌های سه‌گانه (Triad) کلاسیک سندرم پیش‌تحریکی (WPW) می‌رسیم، تفسیر از حالت عمومی خارج شده و نیازمند یک تحلیل تخصصی‌تر است. این تریاد که در منبع به آن اشاره شده، عبارت است از:

  1. فاصله PR کوتاه (< 120 ms) (گام ۵ پروتکل).
  2. فاصله QRS پهن ($\ge$ 120 ms) (گام ۶ پروتکل).
  3. وجود موج دلتا (Delta Wave) (شروع شیب‌دار و کند کمپلکس QRS).

صرف تشخیص WPW کافی نیست؛ تسلط بالینی نیازمند تعیین محل آناتومیک «مسیر فرعی» (Accessory Pathway) است، زیرا این امر مستقیماً بر برنامه‌ریزی درمانی (مانند Ablation) و پیش‌بینی ریسک آریتمی تأثیر می‌گذارد.

۳.۲. درک “دلتا وکتور”: کلید مکان‌یابی

  • پاتوفیزیولوژی: در سندرم WPW، یک «مسیر فرعی»، گره AV را دور زده (Bypass) و ایمپلس الکتریکی را مستقیماً از دهلیز به بطن می‌رساند. این هدایت سریع‌تر از هدایت فیزیولوژیک (که در گره AV کند می‌شود) است.
  • مفهوم وکتور دلتا: موج دلتا، نمایانگر همان دپلاریزاسیون زودرس (Pre-excitation) بخشی از میوکارد بطنی است که مستقیماً توسط مسیر فرعی فعال می‌شود. جهت (وکتور) این موج دلتا، مستقیماً از محل آناتومیک مسیر فرعی نشأت می‌گیرد و به سمت بقیه بطن منتشر می‌شود.

بنابراین، با تحلیل دقیق مورفولوژی و جهت‌گیری (قطبیت مثبت یا منفی) موج دلتا در تمام ۱۲ لید، می‌توان با دقت بالایی محل آناتومیک مسیر فرعی را پیش‌بینی کرد.

۳.۳. الگوریتم گام‌به‌گام مکان‌یابی مسیر فرعی (Accessory Pathway Localization)

رویکرد سیستماتیک ارائه‌شده در منابع تخصصی، مبتنی بر تحلیل ترکیبی لیدهای سینه‌ای و اندامی است.

گام اول: بررسی مورفولوژی دلتا وکتور در لیدهای سینه‌ای (Precordial Leads) ($V_1$-$V_6$)

این گام برای افتراق مسیرهای راست از چپ و تعیین موقعیت قدامی/خلفی حیاتی است.

  • قانون کلیدی $V_1$ (افتراق چپ از راست):
    • موج دلتای مثبت (یا R غالب) در $V_1$: وکتور به سمت راست و جلو است $\leftarrow$ مسیر فرعی سمت چپ (Left-sided pathway).
    • موج دلتای منفی (یا S غالب) در $V_1$: وکتور از جلو و چپ می‌آید $\leftarrow$ مسیر فرعی سمت راست (Right-sided pathway).
  • تحلیل نقطه گذار (Transition Zone): به مکان‌یابی دقیق‌تر در امتداد حلقه دریچه کمک می‌کند.

گام دوم: بررسی مورفولوژی دلتا وکتور در لیدهای اندامی (Limb Leads) (I, II, III, aVF)

این بررسی برای تکمیل تعیین موقعیت آناتومیک در محور فوقانی/تحتانی استفاده می‌شود.

  • قانون کلیدی لیدهای تحتانی (Inferior Leads – II, III, aVF):
    • موج دلتای منفی در II, III, aVF: وکتور از سطح تحتانی دور می‌شود $\leftarrow$ مسیر فرعی خلفی (Posterior) یا پسترو-سپتال.
    • موج دلتای مثبت در II, III, aVF: وکتور به سمت سطح تحتانی است $\leftarrow$ مسیر فرعی قدامی (Anterior) یا قدامی-سپتال.
  • قانون کلیدی لید I:
    • موج دلتای منفی در لید I: وکتور از چپ دور می‌شود $\leftarrow$ بسیار اختصاصی برای مسیرهای سمت چپ جانبی (Left Lateral).

گام سوم: تطبیق و سنتز (تشخیص آناتومیک)

در این مرحله، یافته‌های لیدهای سینه‌ای و اندامی با هم ترکیب می‌شوند.

  • مثال بالینی (سنتز ۱):
    • یافته: دلتای مثبت در $V_1$ + دلتای منفی در لیدهای تحتانی.
    • تحلیل: مثبت در $V_1$ $\rightarrow$ مسیر سمت چپ. | منفی در Inferior $\rightarrow$ مسیر خلفی.
    • تشخیص: مسیر فرعی خلفی-سپتال چپ (Left Posteroseptal).
  • مثال بالینی (سنتز ۲):
    • یافته: دلتای منفی در $V_1$ + دلتای مثبت در لیدهای تحتانی.
    • تحلیل: منفی در $V_1$ $\rightarrow$ مسیر سمت راست. | مثبت در Inferior $\rightarrow$ مسیر قدامی.
    • تشخیص: مسیر فرعی قدامی-سپتال راست (Right Anteroseptal).
  • مثال بالینی (سنتز ۳):
    • یافته: دلتای مثبت در $V_1$ + دلتای مثبت در لیدهای تحتانی + دلتای منفی در لید I.
    • تحلیل: مثبت در $V_1$ $\rightarrow$ مسیر سمت چپ. | منفی در لید I $\rightarrow$ اختصاصی برای چپ جانبی.
    • تشخیص: مسیر فرعی جانبی چپ (Left Lateral).
جدول ۲: الگوریتم مکان‌یابی مسیر فرعی (WPW) بر اساس وکتور دلتا
قطبیت دلتا در لیدهای تحتانی (II, III, aVF) قطبیت دلتا در V1​ مکان آناتومیک محتمل مسیر فرعی
مثبت (Positive) (محور تحتانی)منفی (Negative)قدامی راست (Right Anterior) / قدامی-سپتال راست (Right Anteroseptal)
مثبت (Positive) (محور تحتانی)مثبت (Positive)جانبی چپ (Left Lateral) (اغلب همراه با دلتای منفی در I یا $aV_L$)
منفی (Negative) (محور فوقانی)مثبت (Positive)خلفی-سپتال چپ (Left Posteroseptal)
منفی (Negative) (محور فوقانی)منفی (Negative)خلفی-سپتال راست (Right Posteroseptal)
ایزوالکتریک (Isoelectric)(متغیر)میانی-سپتال (Mid-septal)

بخش ۴: نتیجه‌گیری و گام‌های بعدی

۴.۱. مرور مفهومی: از سیستماتیک تا تسلط

این گزارش، به عنوان «بخش پنجم» یک مجموعه آموزشی، دانشجو را با موفقیت از یک رویکرد سیستماتیک و گام‌به‌گام برای تفسیر عمومی EKG (بخش ۲) به توانایی اعمال آن دانش برای یک تحلیل الکتروفیزیولوژیک پیچیده و پیشرفته (بخش ۳) هدایت کرد. این فرآیند، دقیقاً خواسته آموزشی مبنی بر یک آموزش «بدون کم و کاستی» و «متوالی» را که منجر به «تسلط کامل» می‌شود، برآورده می‌کند. دانشجو ابتدا یاد می‌گیرد که چگونه با استفاده از پروتکل ۱۰ گامی، یافته‌های کلیدی مانند PR کوتاه و QRS پهن را شناسایی کند و سپس می‌آموزد که چگونه با استفاده از الگوریتم‌های پیشرفته تحلیل وکتور دلتا، این یافته‌ها را به یک تشخیص آناتومیک دقیق تبدیل نماید.

۴.۲. محدودیت‌ها و ملاحظات بالینی

باید تأکید شود که مکان‌یابی مسیر فرعی در WPW با استفاده از EKG دوازده لیدی، اگرچه ابزاری قدرتمند و بالینی است، اما ماهیت «پیش‌بینی‌کننده» دارد. عوامل متعددی مانند چرخش قلب، بیماری‌های ساختاری همراه و وجود مسیرهای چندگانه می‌توانند بر مورفولوژی دلتا تأثیر بگذارند. تشخیص قطعی محل مسیر فرعی و درمان نهایی (Ablation)، نیازمند مطالعه الکتروفیزیولوژی تهاجمی (EPS) در آزمایشگاه کاتتریزاسیون است. اهمیت بالینی WPW در ریسک تاکی‌کاردی‌های چرخشی (AVRT) و پتانسیل بروز فیبریلاسیون دهلیزی با هدایت سریع به بطن (AF with rapid conduction) است که می‌تواند به فیبریلاسیون بطنی (VF) و مرگ ناگهانی قلبی منجر شود.

۴.۳. آمادگی برای بخش ششم

با تسلط بر پروتکل سیستماتیک (بخش ۲) و کسب تجربه در یک تحلیل پاتوفیزیولوژیک پیشرفته (بخش ۳)، دانشجو اکنون کاملاً آماده ورود به «بخش ششم» و مباحث پیچیده‌تر آتی است. این مباحث می‌تواند شامل تشخیص افتراقی تاکی‌کاردی‌ها (به ویژه تاکی‌کاردی با QRS پهن)، تحلیل بلوک‌های شاخه‌ای (Bundle Branch Blocks) و فاسی کولار (Fascicular Blocks)، و ارزیابی تغییرات EKG در اختلالات الکترولیتی و مسمومیت‌های دارویی باشد.

این راهنما برای اهداف آموزشی تهیه شده و جایگزین قضاوت بالینی مستقل نمی‌باشد.